جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
خودت بیا ...

نه !

من این‌ کار را نمی‌کنم

 

یک‌بار به دریا گفتم

داشت خودش را غرق می‌کرد

با در شوخی کردم

از لولا در آمد ، از پله‌ها افتاد

                        می‌خواست بشکند !

 

حالا فکر کن ؛

به پنجره بگویم

وای به پنجره بگویم ،

خودش را پایین می‌اندازد

            نه ، من این‌کار را نمی‌کنم

 

باغ بشنود ،

باد را راه نمیدهد

حیاط ، حیاتش جان می‌دهد

            نه ، من این‌ کار را نمی‌کنم

 

بخدا

به خواب بگویم ، نمی‌آید

            به‌ صبح بگویم ، می‌خوابد

 

شب بفهمد

کابوس می‌شود وُ

            بیدار نمی‌شود

 

تازه این‌ها هیچ !

             عروسکت ...!

 

عروسکت ، نمی‌دانی که

رفته برای خودش لباس دوخته

 

لب‌هایش را رژ زده ،

             موهایش را بافته ،

                         ناخن‌هایش را لاک گرفته

 

کلی عشوه وُ ناز خریده

قشنگ شده ...

 

کجای کاری ؟!

عروسکت آینه را خسته کرده

عروسکت ، عروسکش را جواب کرده

 

نه !

من این‌ کار را نمی‌کنم

 

خودت بیا

      بگو ، نمی‌آیی ...

 

 

افشین صالحی

 

 



تقصیر توست

این همه زیبایی که

 تقصیر تـــو نیست ...

اما

تقصیر توستکه

سهم من از این همه زیبایی

خیالی‌ست که هرشب از موهات می‌بافم ...

 

 

کامران رسول زاده



حیف که ...

حیف که ...

روی تـــو غیرت دارم !

 

وگرنه روسری ات را

             از همین سطر باز می ­کردم

 

که همه ببینند

چه خیالی بافته ­ام از موهایت !

 

 

کامران رسول زاده



روزی خواهی فهمید ...

موهایت را

هر کسی می تواند ببافد

اما ،

روزی خواهی فهمید ...

دیگر

هیچکس مثل من

با موهایت ، شعر نخواهد بافت


مصطفی زاهدی




 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات